-
عشق خواهری تولدمون مبارک
سهشنبه 15 مهرماه سال 1393 09:55
غنچه وار آزاد و رها بودیم در گلستانی به نام بهشت بهشت انتظار هر لحظه گوش به ندای داشتیم که بگویند آماده باشید و آمد آن روز روزی که من و همسفرم آماده شدیم برای آمدن آمدن به جای که عشق را با تمام وجود درک کردیم میان باغی به نام زندگی و گلهای نایابی به نام پدر و مادر و برادرانی به مهربانی نسیم خواهرانی به زلالی شبنم و...
-
بازگشت به زندگی
جمعه 11 مهرماه سال 1393 01:46
آرام و بیصدا بود ماهی تنگ قلبم گاهی به روی آب و گاهی به زیر آن بود روزهای سخت بی عشق آرام در گذر بود نوید دوست داشتن در اوج ابرها بود عشق آمد و دوباره قلبم در تپش شد مهمان روزهای تلخ گذشتها شد ماهی تنگ قلبم شاد پر از امید است او در پی زندگیست یا شایدم امید است (فاطمه )
-
وقایع اینروزها از قلم مامان فاطمه
جمعه 4 مهرماه سال 1393 15:37
سلام به جیگر طلاهای مامان فاطمه مغز بادوم و مغز پسته ( قربونتون برم در بست ) امروز داشتم به این فکر میکردم کاش مامان بزرگهای خدابیامرز من هم نوشتن بلد بودن و گاهی خاطراتشون رو مینوشتن تا وقتی من بدنیا اومدم و بزرگ شدم میخوندمشون مثلا از حس و حالشون در زمانی که من نبودم و یا از طرز فکرشون و خیلی چیزای دیگه تا الان...
-
علی (ع ) و فاطمه (س )
پنجشنبه 3 مهرماه سال 1393 23:23
عشق علی امروز چه منجلی است / امروز زهرا مهمان دل علی است دل علی، امروز عرشی تر از همیشه است / امروز علی عاشق تر از همیشه است . . . سالروز ازدواج حضرت علی(ع) و فاطمه(س) مبارک
-
چشمها
سهشنبه 1 مهرماه سال 1393 16:28
با همین چشمها اسیرت کرده ام چون برده و رام گرفتارت کرده ام تو چه فکر کرده ای ، آزادی ؟؟؟؟ من تو را تا ابد در بند نگاهم کرده ام ( فاطمه )
-
بازهم پاییز باز هم بوی مهر
دوشنبه 31 شهریورماه سال 1393 00:53
پاییز را فصل عشاق می نامندن و من از نوع باز هم عاشق می شوم عشق را در وجود برگهای زرد چون بهاران پرطراوت می شوم مست می شوم از بوی باران بوی نم بوی عشقی که پیچیده در لابلای دفترم دفتری که یادگار روزهای مدرسه است روزهای با تو بودن در هوای عاشق است روزهای بارانی و برگ خزان عشق بود بین من و تو در میان در کنارت لحظه هایم...
-
قصه عشق و امید
چهارشنبه 26 شهریورماه سال 1393 19:00
زندگی فردا نیست، زندگی امروز است، زندگی قصه عشق است و امید، صحنه ی غمها نیست. به چه می اندیشی؟ نگرانی بیجاست، عشق اینجا و تو اینجا و خدا هم اینجاست، پای در راه گذار، راهها منتظرند، تا تو هر جا که بخواهی برسی، پس رها باش و رها، تا نماند قفسی..
-
ساز و رقص
چهارشنبه 19 شهریورماه سال 1393 16:10
لبخند که بروی لبت نقش میبند تو را بی غم عالم میدانند عصبانی که میشوی تو را نامهربان میخوانند و از عشق خالی سکوت که میکنی میگویند حرفی برای گفتن نداره خلاصه مانده ایم با کدام ساز این جماعت به رقص آییم دل میگوید جانا برقصآی با سازی که خالق دوست میدارد (فاطمه )
-
شاید هرگز
سهشنبه 18 شهریورماه سال 1393 00:00
چقدر سخت است معاشرت کردن با آدمهای که فقط نیمه خالی لیوان را میبینند و دیگاهشان همیشه منفی است اینان هم به خود سخت میگیرند و هم دنیا را بکام دیگران تلخ میکنند ، زندگی گذر لحظه است آسان بگیرید تا از خوشیهای کوچک هم لذت ببرید شاید لحظه ای دیگر نباشیم و حسرت همین لحظه را داشته باشیم (فاطمه )
-
وقایع این چند روز
سهشنبه 11 شهریورماه سال 1393 15:06
سلام به مغز بادوم و پسته خودم خوشگلای من مامانی این روزا شدید یعنی خیلی شدید سرش شلوغه عروسی دوتا از برادرزاده ها که یکی هفته پیش بود و ان شالله یکی هم این 5 شنبه و بعد هم ( اینو بعدا میگم ) امشب هم حنابندون دعوت شدیم و آقایان هم استخر ( چه حالی میده استخر کاش برا خانما بود ولی خوب برا خانمها بزن و .........بقیه مسائل...
-
روز دخملای گل مبارک
چهارشنبه 5 شهریورماه سال 1393 22:13
دخملک جان بابا میشود جان که نه جان جانان بابا میشود خنده هایش رونق خانه شده عشوه و نازش عطر خانه می شود قبل او خانه چون کویری بی آب بود با وجود او کویر خشک هم گلستان میشود نگاهش خستگی بابا را میبرد برای مادر مونس و هم راز می شود گر نباشد غصه و غم مهمان می شود با وجودش مام و بابا شاد و شادان می شود خانه بی دختران که...
-
چه زود رفتی فرشته کوچولو
جمعه 24 مردادماه سال 1393 11:06
سلام به مغز بادوم و مغز پسته مامانی چطورید خوشملای من توی بهشت خدا بهتون خوش میگذره امروز دل مامانی یکم غصه داره یکم که نه شاید گفت خیلی غصه داره الان اومدم نت برای یه کاری گفتم یه سر به وب دوستانم بزنم وقتی رفتم وب صدف جونم با یه پست غیر منتظره مواج شدم خبری بود که حکایت از جدایی میکرد جدای سه فرشته خدا از مردمان...
-
امشب دلم عجیب شعر میخواهد
سهشنبه 21 مردادماه سال 1393 23:50
امشب دلم عجیب شعر میخواهد شعری از جنس باد بادی که میپیچد در لابلای موهایم آن هنگام که دست در دست هم در کنار رود برایم شعری از عشق میخوانی از دلدادگی از مهر از لحظه دیدار از طلوع خورشید از سکوت شاعرانه شب از نسیمی که از دور می آید و برایم خبری از تو را دارد از توی که هستی در کنارم و من در کنارت امشب دلم عجیب شعر...
-
مغز بادوم و مغز پسته و تولد وب مامان فاطمه
دوشنبه 13 مردادماه سال 1393 01:09
سلام بر مغز بادوم و مغز پسته مامانی چطورید خوشملای من ؟؟ اونجا که هستید با هم دیگه خوب و خوش هستید ؟ نکنه یه وقت ........... نه بابا فکر نکنم ........ ولی خوب بچن دیگه شاید یه وقت با هم کل کلی هم داشته باشن خب اگه اینجوری بود سعی کنید زود زود با هم آشتی کنید الهی من قربون هر دوتاتون بشم ( ندید دیگه ) خوب القصه امروز...
-
عیدی مامانی به مغز بادومش
دوشنبه 6 مردادماه سال 1393 18:28
سلام عزیز دلم الهی مامانی فدات بشه چه میکنی ؟؟ مامانی رو نمیبینی خوشی گلم ؟؟ قربونت برم الان آخرین روز ماه رمضون سال 1393 چند ساعت دیگه ماه رمضون هم تموم میشه و ماه شوال با اولین روزش که روز عید فطر هست از راه میرسه عیدیه که بعد از یک ماه روزه داری از راه می رسه نمیدونم هم خوشحالم هم ناراحت شاید بپرسی عید که میاد همه...
-
امشب من باز هم به سراغت آمدم
جمعه 3 مردادماه سال 1393 03:24
امشب من باز هم به سراغت آمدم ، نه دروغ چرا ؟ امشب باز تو به سراغم آمدی . درست مثل همیشه گرمی دستهایت را هنوز حسم میکنم طنین صدای مهربانت هنوز در گوشم زمزمه میکند و من هنوز مستم مست مهربانیت مست آغوش گرمت مست آوای خوش مولای یا مولای علی ( ع) در مسجد کوفه امشب تو با مناجات علی (ع ) به سراغم آمدی و من مست شدم و بیهوش و...
-
ساعت این روزها.....
چهارشنبه 1 مردادماه سال 1393 19:23
ساعت این روزها چه غمگین می گوید بهر من از زمان پایان میهمانی می گوید بهر من از لحظه های پایان یافتن عشق و عاشقی از هنگامه افطار می گوید بهر من از نگاه پر مهر دوست در هنگام سحر از لحظه وصال افطار می گوید بهر من از حرفهایش آتش به جانم می رسد او باز هم از مهر و وفای دوست می گوید بهر من دل میخواهد در این لحظه باز ایستاد...
-
شب تقدیر
چهارشنبه 25 تیرماه سال 1393 22:28
من همیشه قبل از اینکه از خداوند طلب مغفرت کنم، میگویم خدایا من امشب از تمام کسانی که گردنشون حقی دارم، غیبت من رو کردن، مالی از من خوردن، آزاری رسوندن و ... از همه اونها گذشتم. قلبا هم گذشتم و هیچ شکایتی ندارم. خدایا اگر تو امشب من رو نبخشی و از سر تمام تقصیراتم نگذری، من از تو بخشنده ترم و چنین چیزی غیر ممکنه. پس...
-
نامه ای به مغز بادوم در شب قدر
چهارشنبه 25 تیرماه سال 1393 19:50
سلام مغز بادومی مامانی خوبی گلم امروز مامانی اومده که باز برای عزیزترین موحود دنیا نامه بنویسه عزیزی که هنوز زمینی نشده . الهی قربونت بره مامان فاطمه نمیدونم کی اجازه پیدا میکنی که تو هم مثال ما زمینی بشی ولی خوشگلم تا وقتی اون بالا بالاها هستی خوش باش چون به محض زمینی شدن دلت میگه کاش هنوز هم توی بهشت خدا جا داشتم...
-
یار و آسمان
جمعه 20 تیرماه سال 1393 02:08
یار و آسمان امشب آسمان هم با ما غریبی میکند چشم ما را میبیند و روی گردانی میکند چون غریبه با ما رفتار می کند دل شوریده ما را دیده و بازهم سردی میکند کاش شور و حالی داشتی ای آسمان غرق نور میشدی کمی گرمتر با ما ای آسمان دستمان را میگرفتی میبردی سوی کهکشان من و تو قدمی در راه شیری میزدیم ای آسمان گاهی در آغوش تو جایم...
-
از ما گفتن
سهشنبه 17 تیرماه سال 1393 23:34
( از ما گفتن ) چه زود یادمون رفت که فلسفه ماه رمضون ماه مهمانی خدا چیه فکر کردی اگه توی این ماه فقط قرآن بخونی و غذا و آب نخوری همه چیز حله نه جونم اگه تمام روز رو روزه باشی و تمام شب هم به عبادت بپردازی ولی قطع رحم کنی و دل یه آدم غریبه رو به رنجونی آیا فکر میکنی خدا روزه و نمازتو قبول میکنه حالا فکر کن دل یه آدم...
-
قلمت را بردار
یکشنبه 15 تیرماه سال 1393 14:53
ﻗﻠﻤﺖ ﺭﺍ ﺑﺮﺩﺍﺭ ، ﺑﻨﻮﯾﺲ ﺍﺯ ﻫﻤﻪ ﺧﻮﺑﯿﻬﺎ ، ﺯﻧﺪﮔﯽ , ﻋـﺸﻖ ، ﺍﻣﯿـــﺪ ﻭ ﻫﺮ ﺁﻥ ﭼﯿﺰ ﮐﻪ ﺑﺮ ﺭﻭﯼ ﺯﻣﯿﻦ ﺯﯾﺒﺎ ﺍﺳﺖ ﮔﻞ ﻣــﺮﯾــﻢ ، ﮔـﻞ ﺭﺯ ﺑﻨﻮﯾﺲ ﺍﺯ ﺩﻝ ﯾﮏ ﻋﺎﺷﻖ ﺑﯽ ﺗﺎﺏ ﻭﺻﺎﻝ ﺍﺯ ﺗـﻤﻨـــﺎ ﺑﻨﻮﯾﺲ ﺍﺯ ﺩﻝ ﮐﻮﭼﮏ ﯾﮏ ﻏﻨﭽﻪ ﮐﻪ ﻭﻗﺖ ﺍﺳﺖ ﺩﮔﺮ ﺑﺎﺯ ﺷﻮﺩ ﺍﺯ ﻏﺮﻭﺑﯽ ﺑﻨﻮﯾﺲ ﮐﻪ ﭼﻮﻥ ﯾﺎﻗﻮﺕ ﻭ ﺷﻘﺎﯾﻖ ﺳﺮﺥ ﺍﺳﺖ ﺑﻨﻮﯾﺲ ﺍﺯ ﻟﺒﺨﻨﺪ ﺍﺯ ﻧﮕﺎﻫﯽ بنوﯾﺲ ﮐﻪ ﭘﺮ ﺍﺯ ﻋﺸﻖ ﺑﻪ ﻫﺮ ﺳﻮﯼ ﺟﻬﺎﻥ ﻣﯽ ﻧﮕﺮﺩ...
-
کوچه های کودکی
شنبه 7 تیرماه سال 1393 09:08
( کوچه های کودکی ) رقم میخورد تمام زندگیم در کوچه های کودکی هنوز هم با من است یاد و خاطرات کوچه های کودکی و چه زیبا دوباره جان گرفت تمام حس و حال کوچه های کودکی با آمدنتان ای یادگاران کوچه های کودکی مرا چه زیبا بردید به محفل بی ریای کودکی یادش بخیر دوستان و یارانم همه بودن در کوچه های کودکی پدرانمان چه لبخندی به لب...
-
عشق
دوشنبه 2 تیرماه سال 1393 15:28
عشق را در چشمان تو معنا کردم و دیگر هیچ مهر را از دستان تو آموختم و دیگر هیچ وجودم گرمای تو را میخواهد در آغوش تو من گرما گرفتم و دیگر هیچ روزگاری در پی عشق بودم و اکنون در کنار تو من آرام گرفتم و دیگر هیچ آرام جانم امروز دلم این شعر را برای تو میگوید و دیگر هیچ (فاطمه )
-
وقایع اتفاقیه
سهشنبه 27 خردادماه سال 1393 18:34
سلام بر مغز بادومی مامانی چطوری خوشگله ندید میخوامت هزارتا عزیزکم این چند وقت که دخملی جون رفته اوایل مامان فاطمه بدجور دلتنگ شده بود و این امر خطیر بر نوشته های من هم یه کوچولو رد پا بجا گذاشته بود ولی خوب نرم نرمک داره برام جو عادی که نه ولی خوب دارم یه جورایی با وضعیت موجود کنار میام سعی میکنم بعد از ظهرها با دخملک...
-
رو به آفتاب انتظار
سهشنبه 27 خردادماه سال 1393 09:05
گاهی خبری نامه ای و یا حتی یادداشتی کوچک شاید هنوز هم نمیدانی بی خبری چیست دلم این روزها بهانه تو را دارد چشمانم به دنبال گمشده ایست که روزی آشناتر از او نبود ولی حالا چه شد آشنا آشنایی که این روزها ........ یادت هست در کنج قلبم برایت خانه ای ساخته بودم حال خانه رو به ویرانی رفته ولی پنجر هایش هنوز چون قبل رو به آفتاب...
-
یا رب
دوشنبه 26 خردادماه سال 1393 13:13
-
گل بروید با آمدنش ( عیدتون مبارک )
جمعه 23 خردادماه سال 1393 00:24
(گل بروید با آمدنش) امشب افلاکیان شادن همه بهر یوسف الزهرا دُر میریزند همه آن یکی از شوق کف میزند وان دگر اشک بر چشمان میزند در همین بین دل غمگینست همی چشم تر، ظهورش را از رب خواهد همی تا که آید شادان گردد دلهای مردمان گل بروید غرق نور گردد همی (فاطمه ) برای ظهور یوسف الزهرا صلوات
-
مغز بادوم من و روز جوان
دوشنبه 19 خردادماه سال 1393 18:35
سلام به مغز بادومی عزیزتر ازجانم چطوری خوشمل مامانی چند روز نتونستم بیام برات از این روزها بگم شرمنده گلم ولی امروز خدا رو شکر مامانی اومده تا برات بگه این چند روز چه خبر بود القصه جونم بگه برات که مامان آینده شما ( همگی بگید انشالله ) دیگه ماشالله خانم خونه شده و راه به راه برای همسرجونش داره کدبانوگری میکنه و هی...
-
گر کشته شود احساس
جمعه 16 خردادماه سال 1393 13:43
میخواهد ببارد دانه دانه یا شرشر تند و رگباری با نسیم یا طوفانی گاه بر پنجره گاه بر در گاه بر کوه گاه بر دشت این وسط می شود گفت جانم گر کشته شود احساس بارشی هم در کار نیست (فاطمه )