ندای سحر

ندای سحر بازتابیست از درون من

ندای سحر

ندای سحر بازتابیست از درون من

چتر و باران

چتر و باران 

من و تو

لحظه های شیرین با هم بودن


زیر باران

 زیر باران بودن و خیس شدن

اما اینجا خبری از باران نیست

شاید چتر....


چتر جان اندکی استراحت کن

میان گلها


من و تو 

لحظه های با هم بودن

زیر باران 

بدون چتر 


( فاطمه )

برون شو ای غم از سینه که لطف یار می آید

آدینه دیگر و تصویر رخ یار
در دلم جانی دوباره بخشید

بخود گفتم که شاید این آدینه ی آخر است 
ولی باز هم سرگشتگی و تنهایی

رفیق ما بود و غم مهمان دنیای کوچکم
که ناگه دیدم شعری از مولانا که میگفت

برون شو ای غم از سینه که لطف یار می‌آید
تو هم ای دل ز من گم شو که آن دلدار می‌آید

مولانا
انشالله که می آید به همین زودی یوسف الزهرا (س)
برای ظهورش صلوات
اللهم صلی علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

دعای عرفه و مسجد محله ما

امروز ساعت 2 بعد از ظهر رفتم مسجد نزدیک خونمون برای دعای عرفه با این پای که هنوز داره دوران نقاهت رو طی میکنه یکم سخت بود ولی خدا رو شکر که مشکلی پیش نیومد و تونستم به موقع که نه بلکه زودتر هم برسم وقتی رسیدم دیدم نزدیک در مسجد روی یه بیلبورد نوشتن دعای عرفه ساعت 3 برگزار میشه پیش خودم گفتم یادته شب قدر اینقدر دیر رسیدی که تو مسجد جا نبود بنشینی مجبور شدی بری تو پارک کنار مسجد برای دعای جوشن کبیر حالا برای دعای عرفه یک ساعت هم زودتر رسیدی 

خدا رو شکر مسجد به اون بزرگی خیلی خلوت بود و میشد جای نشست که مانعی برای پای نازنینم ایجاد نشه چون خیلی نگران بودم که جا نباشه و من نتونم تا آخر دعا توی مسجد بشیبنم ولی باید هزاران بار خدا رو شکر کنم که تونستم یه جای مناسب پیدا کنم 

ساعت 3 دیگه آنقدر جمعیت زیاد شده بود که توی حیاط و طبقه بالا هم مملو از جمعیت بود

به هنگام دعا به یاد تک تک دوستان عزیزم بودم و براشون از خدا در ابتدا عاقبت بخیری خواستم و بعد از خدا خواستم آنچه که خیر و صلاحشون براشون رقم زده بشه

انشالله دعای همی دوستان مورد قبول حق قرار گرفته باشه و ما رو هم در هنگام دعا و در این شب عید و اگه احتمالا فردا که میرن نماز عید فراموش نکنند

این هم عکس مسجد نزدیک خونمون 


عید قربان مبارک باد

نشانم ده صراط روشنم را

خودم را ، باورم را ، بودنم را

خداوندا من از نسل خلیلم

به قربانگاه می آرم «منم» را

قربان عید سر سپردگی و بندگی بر همی عاشقان ولایت مبارک باد


 

آمدم جانم که در عرفه مهمانم کنی

بارالها بنده ات هستم که جا مانده از شبهای قدر

تشنه از آن جام پر فیض قدر


خود بگفتی گر که جا ماندید از دریای قدر

به وقت عرفه بشتابید که باز است درهای رحم


آمدم جانم که در عرفه مهمانم کنی

با نگاه مهر سیرابم کنی


جدایم از پلیدی و شیطانم کنی

پاک و پاکیزه مهمانم کنی


خالقا با چشم گریان آمدم

بهر توبه و استغفار آمدم


چون نیافتم جز تو بخشایشگری 

با حسین فاطمه (س ) بهر شفاعت آمدم 

(فاطمه)

دوستان التماس دعای فراوان در روز عرفه