ندای سحر

ندای سحر بازتابیست از درون من

ندای سحر

ندای سحر بازتابیست از درون من

بازهم پاییز باز هم بوی مهر

پاییز را فصل عشاق می نامندن و من

از نوع باز هم عاشق می شوم


عشق را در وجود برگهای زرد

چون بهاران پرطراوت می شوم


مست می شوم از بوی باران بوی نم

بوی عشقی که پیچیده در لابلای دفترم


دفتری که یادگار روزهای مدرسه است

روزهای با تو بودن در هوای عاشق است


روزهای بارانی و برگ خزان

عشق بود بین من و تو در میان


در کنارت لحظه هایم شاد بود

مهر بود و پاییز هم مهمان بود


چتر اما این میان حس غریبی داشت

از همراهی ما چیزی به خاطر او نداشت


باز هم پاییز باز هم بوی مهر

باز هم عاشقی ، باز باران  ، باز چتری در میان

( فاطمه )



نظرات 1 + ارسال نظر
مهدی دوشنبه 31 شهریور‌ماه سال 1393 ساعت 10:36 ق.ظ http://catharsis.blogsky.com

پاییزه و عاشقی و فصل شعر . عجیبه که توی این فصل خیلی خاطره ها تو وجود آدم زنده میشه .

پاییز همیشه تداعی مهر و عشق همراه با ریختن برگهای زرد است
ممنون از حضورتون

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد