یوسف گم گشته باز آید به کنعان غم مخور _____ کلبهء احزان شود روزی گلستان غم مخور
ای دل غمدیده حالت به شود دل بد مکن _____ وین سر شوریده باز آید به سامان غم مخور
گر بهار عمر باشد باز بر تخت چمن _____ چتر گل در سرکشی ای مرغ خوشخوان غم مخور
دور گردون گر دو روزی بر مراد ما نرفت _____ دائما یکسان نباشد حال دوران غم مخور
هان مشو نومید چون واقف نئی از سر غیب _____ باشد اندر پرده بازیهای پنهان غم مخور
در بیابان گر به شوق کعبه خواهی زد قدم _____ سر زنشها گر کند خار مغیلان غم
ای دل ار سیل فنابنیاد هستی بر کند _____ چون ترا نوح است کشتیبان ز طوفان غم مخور
حال ما در فرقت جانان و ابرام رقیب _____ جمله میداند خدای حال گردان غم مخور
گر چه منزل بس خطرناک است و مقصد بس بعید _____ هیچ راهی نیست کانرا نیست پایان غم مخور
حافظا در کنج فقر و خلوت شبهای تار _____ تابود وردت دعا و درس قرآن غم مخور
آرزو دارم دلت مثل بهار
پر شود از لحظه های ماندگار
زندگیت خالی از اندوه و غم
لحظه های شادمانی بی شمار
خانه قلبت پر از گلهای یاس
نغمه خوان خانه قلبت هزار
باغ احساست پر از گلهای ناز
همچو یک قالی پر از نقش و نگار
روزهایت هر یکی بهتر ز قبل
خوش بود بر کام تو این روزگار
خدای خوب من
مردم همه شکر نعمت های تو را میکنند
ولی من
شکر بودنت را
بودنت برایم آرامشی دارد غیر قابل وصف
این بودنت را از من مگیر
که بی تو هیچ نخواهم داشت
بهشت را بی وجود تو نمیخواهم
میگم : هنوز هم نمیبینی؟
میگه : چی رو؟
میگم : نیمه پرلیوان رو ؟
میگه : نه !!!
میگم : طرز نگاه کردنتو که عوض کنی حتما میبینی
که لیوان فقط نیمه خالی نداره
بلکه نیمه پر هم داره ....