شب بود و بیابان
خیمه های سوخته و طفلان یتیم و آواره
گوشهای خون آلود بدون گوشواره
صورتهای سیلی خورده
کشته های بی سر بر روی خاک
در میان کشته ها دختی سه ساله
جستجوی بابا میکند
دامنش آتش گرفته گوشش اما خون آلود
چهره اش نیلی چون بی بی فاطمه
او اینکه یتیم حسین است
ولی دیشب دردانه بابا بود
در میان خارها با پای برهنه میدود
از ترس دشمن او بدنبال عموی خویش می رود
اما کجا رفت عموی دلاورش
شب سختی است برای این دردانه اما
هنوز عمه مانده بهر او
تا امشب از او پرستاری کند
در غم بابا او را یاری کند
هر چند عمه حالش از او بهتر نیست
ولیکن بهر امانتهای برادر او را پرستاری می کند
در گوشه ای از خیمه سوخته زنی
ناله و شیون می کند
در نبود طفل شش ماهه ی خود بی تابی می کند
گاهی گهواره او را تماشا می کند
در خیال خود برایش لایی لایی می کند
به یاد طفل شیرخوار خود
چشمهایش را بارانی می کند
با خود میگوید کاش طفلم زنده بود
در کنارم اکنون آرام خوابیده بود
اما به یاد آورد آن لحظه منحوس را
شمر را ، تیر زهر آلود را
گلوی نازک طفل را
دنیا برایش تیره و تار شد
با خود گفت کاش من هم مرده بودم
با طفلکم من نیز رفته بودم
هر چند حال عمه خوب نیست اما
او را نیز دلداری میدهد
در این میان اما کسی نیست که عمه را یاری کند
بهر این بارگران او را همراهی کن
شب شام غریبان حسین او را پرستاری کند
(فاطمه )
سلام وبلاگ زیبایی داری , اگه دوست داشتی به من سر بزن اگه هم با تبادل لینک موافقی لطفا منو با عنوان : عاشقانه های امید مساعد و با آدرس http://omidmosaed.tk لینک کن و به من خبر بده تا منم تورو لینک کنم
راستی شعرایی که تو وب هستش خودم مینویسم , بخون و نظر بده , مرسی
سلام دوست گرامی
آمدیم ولی شعری مشاهده نشد متاسفانه
السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین.
مقدمتان را در صحیفه خود گرامی میدارم.
ممنون
بروی چشم
امان از دل زینب
سلام خواهر خوبم
عزاداریهای شما مورد قبول درگاه حق قرار گیرد انشاالله
دلنوشته بسیار زیبایی بود
یا علی
سلام علی آقا
ممنون از لطفتون
انشالله عزاداریهای شما هم مقبول درگاه حق
سیب سرخی را به من بخشید و رفت
عاقبت بر عشق من خندید و رفت
اشک در چشمان سردم حلقه زد
بی مروت گریه ام را دید و رفت
..........................................
سلام عزیز. آپم......... بدوبدو...
سلام گلم
بروی چشم
شیطان
اندازه یک حبّه قند است
گاهی می افتد توی فنجانِ دلِ ما
حل می شود آرام آرام
بی آنکه اصلا ً ما بفهمیم
و روحمان سر می کشد آن را
آن چای شیرین را
شیطان زهرآگین ِدیرین را
آن وقت او
خون می شود در خانه تن
می چرخد و می گردد و می ماند آنجا
او می شود من...
"عرفان نظر آهاری"
ممنون از این شعر زیبا
با تاخیر عزاداریتون مقبول درگاه حق .
ممنون دوست گرامی
عزاداریهای شما هم مقبول درگاه حق
سلام
عزاداری هاتون قبول فاطمه خانم انشالله
سلام امیر آقا
ممنون عزاداریهای شما هم مقبول درگاه حق
تو شمع و پروانه زینب(س)....
تو میهمان خدایی ، داغ ِ تو میهمان زینب(س)...
امان از دل زینب
سلام گلم
عزاداریتون قبول حق انشالله