ندای سحر

ندای سحر بازتابیست از درون من

ندای سحر

ندای سحر بازتابیست از درون من

خونه قدیمی

خونه های قدیمی همیشه برام جالب بودن مخصوصا زیرزمین اینجور خونه ها

یادمه حدودای سال 60 یا 61 بود که میخواستیم خونمون رو بفروشیم و یه خونه دیگه بخریم 

کلی گشتیم تا اینکه پدر خدابیامرزم یه خونه قدیمی پیدا کردند که بعد از خرید داری کردن اون، خونه رو خراب کردن و جاش یه ساختون دیگه درست کردن 

ولی قبل از خراب کردن اون ساختمون ما رفتیم اونجا رو ببینیم تو زیرزمینش پر بود از وسایل قدیمی که صاحب خونه قبلی اونا رو نخواسته بود و همونجا گذاشته بود و رفته بود. من هم که عاشق اینجور زیرزمینها بودم رفتم برای کشف به قول خودم رازهای پنهان

تو اون وسایل کلی مجله قدیمی بود که خاطرات گذشته رو برامون زنده میکرد

اونجا من چند تا کارت پیدا کردم که برای بازی دبرنا بود اون موقع من این بازی رو بلد نبودم ولی بعد یاد گرفتم که چطور میشه باهاش بازی کرد و کلی باعث سرگرمی من  و دوستام میشد . با کشف اینها من کلی خوشحال شدم چون تونسته بود پرده از اسرار اون خونه هرچند کم ولی به بمقدار توانم بردارم(فکر کنم کریستف کلمب بعد از کشف قاره آمریکا اینقدر خوشحال نشده بود که من با پیدا کردن این وسایل جزئی اینقدر خوشحال شده بوده)

امشب دیدن این عکس خونه قدیمی من برد تو حال و هوای گذشته 

خونه های که زیرزمین داشت و تو هوای گرم تابستون زیرزمین خونه خنکترین جای خونه بود که میشد برای درامان بودن از گرما به اونجا پناه ببریم و قدری بدون کوکر با هوای طبیعی احساس خنکی دلپذیری رو حس کنیم

حیف حالا دیگه کمتر میشه از این خونه ها پیدا کرد که قابل استفاده برا زندگی باشه و اگر هم خونه ای باشه اکثرا تبدیل به مورزه شدن که فقط چند ساعتی میشه اونها رو تماشا کرد اون هم بااحتیاط چون هموشون نگهبانهای دارن که نمیزارن با خیال راحت بریم و این خونه ها رو کشفشون کنیم و تو زیرزمینهاش جستجو کنیم که شاید نشانی از گذشته رو که اگه مونده باشه پیدا کنیم

چقدر دلم میخواد یه خونه قدیمی مثل اینی که تو عکس هست پیدا کنم و با خیال راحت برم و پرده از راز گذشته اون با پیدا کردن اشیای قدیمی که اونجا پیدا میکنم بردارم

ولی خب من که آدرس همچین خونه ای رو نمیدونم کجاست . خوشبحال اونهای که هم آدرسشو دارن و هم تو همچین خونه ای زندگی میکنند


نظرات 5 + ارسال نظر
Mr PACT جمعه 4 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 04:04 ب.ظ http://misaghetanha.blogsky.com

مهدی شنبه 5 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 01:35 ب.ظ http://catharsis.blogsky.com

من رو هم بردید تو حال و هوای خونه آقاجون کلاس های فلسفه با حضور اساتید .
ممنون .

نمیدونستم خونه های قدیمی براتون تداعی همچین حسی رو داره
زیبا بود حستون

امیر شنبه 5 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 02:16 ب.ظ http://amir-dastan.blogfa.com

سلام فاطمه خانم
خوشبحال نفسی که تو خونه های کاه گلی اما پر از صفا و صمیمیت قدیم دم و بازدم میشد. حداقل هیچی نداشتن صفا و صمیمتشون انتها نداشت. اما الآن چی شده آپارتمان دیوارهایی که ضخامتشون به 20 سانت هم نمیرسه
خدایش خوشبحالتون

سلام امیر آقا
براستی که صفا و صمیمیت تو این خونه ها موج می زد ولی حالا......

علی کاظمیان شنبه 5 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 03:49 ب.ظ http://saba1359.blogsky.com/

سلام دوست عزیز
خاطرات زیبایی بودند دستت درد نکنه من عین این خونه ها را تویه سوریه وقتی رفته بودیم زیارت دیدم ...الان بعید میدونم از این خونه ها باشه مگر تویه شهرستانهای کوچیک...
شاد باشی و سلامت

سلام دوست گرامی
آره دیگه کم پیدا میشه از اینجور خونه ها

صدف شنبه 5 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 05:19 ب.ظ http://sadaf-268.blogsky.com

سلام فاطمه خانم.

نماز و ره هاتون قبول ...

من برعکس شما و مامانم اصلا از خونه های قدیمی خوشم نمیاد . حس خوبی نسبت بهشون ندارم ...
شاید چون خاطره ای ازش ندارم

سلام گلم
نماز و روزه شما هم مقبول درگاه حق
عزیزم شما هم مثل دخملای من چون تو اینجور خونه ها زندگی نکردین حق دارین که هیچ حسی بهش نداشته باشید

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد