ندای سحر

ندای سحر بازتابیست از درون من

ندای سحر

ندای سحر بازتابیست از درون من

پنجره منتظر است

این روزها پنجره هم منتظر است

منتظر دستی که بگشاید او را به مهر

با لبخندی به زیبای چهره خندان گلی

که هر روز به پایش آبی می ریزی

در این گرمای شدید تابستانی

که نکند آزرده شود این گل خندان ز بی آبی


پنجره هنوز هم منتظر است

شاید امروز ، شاید فردا

دستانی ز مهر بگشاید او را

پنجره می داند اگر خدا خواهد 

به پایان میرسد این انتظار

و دستانی که هدیه خالق اوست

می گشاید به مهر پنجره را

(فاطمه)

نظرات 3 + ارسال نظر
مهدی سه‌شنبه 1 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 09:20 ق.ظ http://catharsis.blogsky.com

شخصیت پردازی جالبی برای پنجره داشتید .
ممنون

پنجره یعنی ما آدمها که همیشه چشم انتظاریم
چشم انتظار خبرهای خوش
که خدا برایمان رقم میزند انشالله

علی سه‌شنبه 1 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 02:28 ب.ظ http://rendanemoghan.blogsky.com/

دارم به سمت پنجره فولاد می‌روم
جایی که دل شکست و مریضی شفا گرفت...‏
سلام فاطمه خانم 59 آپم
خوشحال میشم تشریف بیاری

سلام علی آقا
سفرتان بیخطر
انشالله به سلامتی تشریف ببرید و با سلامتی و دست پر برگردید
ممنون از دعوتتون

لیلیا چهارشنبه 2 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 04:38 ب.ظ

پنجره میداند اگر خدا بخواهد


به پایان می رسد این انتظار..

مثل همیشه عالی..

ممنون جونم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد