ندای سحر

ندای سحر بازتابیست از درون من

ندای سحر

ندای سحر بازتابیست از درون من

تقدیم به مهربونترین مادر کوچمون

تنها زندگی میکرد . نه اینکه بچه ای نداشته باشه ، نه اتفاقا 6 تا پسر و 2 تا دختر داشت ولی 5 تا از پسراش خارج از کشور بودند و یه دختر و پسرش هم تو شهر دیگه ای زندگی میکردن وتنها یه دخترش بود که تو شهرمون زندگی میکرد. که اون هم هفته ای یکبار به مامانش سر میزد

همسرش هم چند سال بود که به رحمت خدا رفته بود

خلاصه برای همسایه ها مادری مهربان بود همسایه ها هم تنهاش نمیذاشتن همیشه در خونش بروی همسایه ها باز بود 

مهربان بود و خنده از لبهاش دور نمیشد هرچند غم دوری بچه هاش اذیتش میکرد ولی این غم همیشه تو قلبش بود و نمیذاشت چهره اش غمی رو نشون بده بجاش خودش همیشه غمخوار همسایه ها بود

همیشه از اینکه تو تنهایی از دنیا بره می ترسید شماره تلفنشو به همسایه ها داده بود و از اونا خواسته بود روزی یکباربهش زنگ بزنن تا از حالش باخبر باشن میگفت نمیخوام بمیرم و بعد چند روز دیگران باخبر بشن میگفت اینجوری آبروی بچه هام میره

همی کارهای رفتنشو انجام داده بود میگفت تا بچه هام بخوان از انگلستان بیان نمیتونند برام کاری انجام بدن شما همسایه ها نزدیکتر به من هستید

آرزو داشت قبل مرگش زادگاهش ببینه تنها پسرش که تو ایران بود اونجا زندگی میکرد

چند روز پیش از همسرم خواسته بود اونو ببره ترمینال که تا به همراه خواهرش بره برای دیدن پسر و عروس و نوه هاش به شهری که زادگاهش اونجا بود

روز 14 فروردین من قزوین نبودم وقتی به من زنگ زدن گفتن حاج خانم بارسفر بست و رفت سوی معبود باورم نشد تمام وجودم پر از غم شد و چشمام بارونی

دلم میخواست برای بدرقه به خونه ابدی همراهیش کنم وفتی رسیدم همسایه ها گفتن چون پسراش نبودن صبرکردن تا اونا خودشون رو برسونن

صبح جمعه روز اول فاطمیه با اومدن پسرا و فامیلهاش مهربونترین مادر کوچمون رو بدرقه کردیم

اهالی کوچه غمگین بودن و در غم از دست دادن مادرشون عزادار

آسمون هم با دل گرفتش و قطرات ریز بارون ما رو همراهی میکرد

چند لحظه به انبوه جمعیت که بیشتر فامیلاش بودن و برای تشیع اومده بودن نگاهی کردم و پیش خودم گفتم اینا کجا بودن وقتی که حاج خانم شبها که تنها بود از همسایه ها میخواست تا دیروقت پیشش باشن و خدایش همسایه ها این مادر مهربون رو هیچوفت تنها نذاشتن

اینجا میخوام به مهربونترین مادر کوچمون که دیگه بینمون نیست بگم حاج خانم همونطور که همیشه دعا میکردی و از خدا خواسته بودی اتفاق افتاد خدا رو شکر تو زادگاهت و کنار دختر و پسرت بعد از اینکه رفتی سیزده بدر و همی فامیلتو که تو ایران بودن دیدی به رحمت خدا رفتی

همسایه ها هم برای مادرشون هر کاری که ازدستشون برمیومد انجام دادن با احترام بدرقت کردن برات نماز وحشت خوندن چهل بار سوره ملک رو تلاوت کردن و زیارت عاشورا رو بعد خوندن بدرقه راهت کردن تا شب اول در اون محیط غریب آقا سیدالشهدا مواضبتون باشه

راستی یکی از همسایه براتون حلوا درست کرد

هر چند این کارها اندکی از محبت شما رو که در حق ما اهالی کوچه کرده بودید جبران نمیکنه ولی برگ سبزی بود تحفه درویش نثار عزیزترین و مهربونترین مادر کوچمون که با رفتنش دل اهالی کوچه علاوه بر ظاهرشون سیاه پوش شد در ابام عزاداری بی بی دو عالم فاطمه الزهرا  ( س )

روحت شاد 


نظرات 12 + ارسال نظر
امیر شنبه 17 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 11:46 ق.ظ http://amir-dastan.blogfa.com

سلام
نوشته زیبای شما مرا به یاد خانه سالمندان انداخت.
چندوقت پیش برای گرفتن یکی از سکانس های حراج درد به خانه سالمندان شهرمون رفتیم. اتفاقا خانه سالمندان خانم ها بود.
خیلی هاشون که اصلا مایل به مصاحبه کردن نبودن و می گفتن نمیخوام آبروی بچه هامون بره تا جایی که ما هرچه بهشون میگفتیم قرار نیست چهره مشخص باشه اما اونا قبول نمیکردن. دوربین رو که خاموش می کردیم و پای درد دلشون میشستیم میدیدم بالای 90 درصد بچه هاشون خارج از کشور رفتن و سالیان ساله که خبری از مادر پیرشون نگرفتن اما اتفاقا همین مادر عکس همون بچه هاش رو قاب کرد یود و زده بود به دیوار و روز و شبش رو تو سرای سالمندان با سر کردن با همین عکس های میگذروند. و جالب تر اینکه حتی کسایی که بچه هاشون خارج نبودن هم یک ماه یک ماه داغ دیدن فرزنداشون رو به دل داشتن.
من مهربونترین مادر کوچه شما رو نه دیدم و نه میشناختم خداوند انشالله رحمتشون کنه. اما فاطمه خانم بدونید خدا خیلی دوسش داشته که تا سر پای خودش بوده از دنیا به پیش خودش بردش.

سلام امیر آقا
اون آرزوش بود تا وقتی سرپاست از دنیا بره چون مطمئن بود اگه تو بستر بیماری بیفته کسی بدادش نمیرسه
خیلی مهربون بود وقتی کسی از اهالی کوچه میرفت پیشش و دردل میکرد همیشه مثل یه مادر مهربون اونو راهنمایی میکرد
خدا هم دعاشو قبول کرد و همونطور که دوست داشت رفت پیش معبودش
هر چند که دلم از رفتنش خیلی گرفته ولی خوشحالم تا وقتی بود محتاج هیچ بنده ای نشد
انشالله روحش شاد باشه و مهمون خانم فاطمه الزهرا (س )

لیلیا شنبه 17 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 11:51 ق.ظ

روحش شاد..

روح همی رفتگان شاد

علی رضا شنبه 17 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 01:07 ب.ظ http://beesee.blogsky.com/


------------------------------------------------------




مُواساةُ الأخِ فی اللّه عز و جل تَزِیدُ فی الرِّزقِ .

امام على علیه ‏السلام :

کمک مالى به برادر دینى ، روزى را زیاد مى‏کند.

بحار الأنوار : 74 / 395 / 22 منتخب میزان الحکمة : 236


------------------------------------------------------

صدف شنبه 17 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 03:03 ب.ظ

سلام
باخوندن پستتون چقدر دلم گرفت .
خدارحمتشون کنه. حتما دلشون خیلی پاک بود که آخرین روزای مرگشون به خواستشون رسیدن و از دنیا رفتن.
روحشون قرین رحمت

سلام گلم
خد انشالله همی اسیران خاک رو رحمت کنه
آنقدر این بنده خدا مهربون بود و برای همه خیر میخواست که خدا دعاشو بی جواب نذاشت
انشالله روحش در آرامش باشه

مهدی شنبه 17 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 05:28 ب.ظ http://catharsis.blogsky.com

خوش به حالش . من رو هم در غم از دست دادن همسایه خوبتون شریک بدونید .
از قدیم گفتند همسایه از فامیل نزدیکتره .
ما در محلی زندگی میکنیم که مسلمانان اقلیت هستند و انصافا همه ی همسایه ها رواز صمیم قلب دوست دارم .
یادم باشه در مورد مادام (همسایه مسیحی مون ) مطالب زیادی دارم که باید بنویسم .

واقعا خوش بحالشون
فرق نمیکنه همسایه مسلمان باشه یا از اقلیتهای مذهبی باید احترامشو نگه داشت و هرچقدر که در توانمونه بهشون کمک کنیم

mosaieb شنبه 17 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 07:41 ب.ظ http://secret65.blogsky.com

کل نفس ذائفه الموت
روحش شاد و یادش گرامی
ایشالا هرچه خاک اون مرحومه بقای عمر بازماندگان

انشالله

حسین یکشنبه 18 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 10:50 ق.ظ http://www.mhpedu.blogsky.com

سلام . من خوب می فهمم اون مادر چه احساسی داشته. من خودم یه مادر اون طوری دارم هفته ای یک بار بیشتر نمیتونم ازشون سر بزنم. خدا ایشونو برامون حفظ کنه!

سلام
خد انشالله مادر شما رو براتون نگه داره. قدرشو بدونید

نسترن یکشنبه 18 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 11:12 ق.ظ http://nastaran-amoozegar.blogsky.com

سلام. سال نو مبارک

سلام عزیزم
سال نو شما هم مبارک باشه

غلامرضا صالحی یکشنبه 18 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 11:20 ق.ظ http://jouyabad.blogsky.com

بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیم

اِلـهی عَظُمَ الْبَلاءُ، وَبَرِحَ الْخَفاءُ، وَانْکَشَفَ الْغِطاءُ، وَانْقَطَعَ الرَّجاءُ، وَضاقَتِ الاْرْضُ، وَمُنِعَتِ السَّماءُ، واَنْتَ الْمُسْتَعانُ، وَاِلَیْکَ الْمُشْتَکی، وَعَلَیْکَ الْمُعَوَّلُ فِی الشِّدَّةِ والرَّخاءِ، اَللّـهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد، اُولِی الاْمْرِ الَّذینَ فَرَضْتَ عَلَیْنا طاعَتَهُمْ، وَعَرَّفْتَنا بِذلِکَ مَنْزِلَتَهُمْ، فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلاً قَریباً کَلَمْحِ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ، یا مُحَمَّدُ یا عَلِیُّ یا عَلِیُّ یا مُحَمَّدُ اِکْفِیانی فَاِنَّکُما کافِیانِ، وَانْصُرانی فَاِنَّکُما ناصِرانِ، یا مَوْلانا یا صاحِبَ الزَّمانِ، الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ، اَدْرِکْنی اَدْرِکْنی اَدْرِکْنی، السّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَةَ، الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَل، یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ، بِحَقِّ مُحَمَّد وَآلِهِ الطّاهِرینَ


اللهم عجل لولیک الفرج

اللهم عجل لولیک الفرج

Mr PACT یکشنبه 18 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 01:01 ب.ظ http://misaghetanha.blogsky.com

خدا رحمتشون کنه...
مارا نیز دز غم خود شریک بدانید...

انشالله خدا همی اسیران خاک رو رحمت کنه
ممنون گلم از همدردیت

محمدرضا یکشنبه 18 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 06:18 ب.ظ http://mamreza.blogsky.com

سلام
خدا همه مادرانی رو که به دیار باقی شتافتند میهمان سفره حضرت زهرا سلام الله علیها کنه و اونایی رو که سایشون بالاسر خانواده هست سالم وسرحال نگهداره و عمر طولانی وبابرکت بهشون بده...

سلام
الهی آمین

علی یکشنبه 18 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 11:30 ب.ظ http://rendanemoghan.blogsky.com/

سلام
خدا رحمتشون کنه انشالله

سلام
خدا همی اموات رو رحمت کنه انشالله

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد