ندای سحر

ندای سحر بازتابیست از درون من

ندای سحر

ندای سحر بازتابیست از درون من

همسایه ها و آش شعله زرد

این روزا کمتر همسایه ای از حال همسایه خودش خبر داره

مامانم میگه : زمانی که من بچه بودم همسایه ها با هم رفت و آمد داشتن اگر همسایه ای کاری داشت بقیه همسایه ها به کمکش می رفتن

اما حالا.....

من همیشه از این موضوع ناراحت بودم تااینکه چند سال پیش با کمک همسایه های عزیزم تصمیم گرفتیم که .....

تصمیم گرفتیم تو بعضی از ایام سال دور هم جمع بشیم و به مناسبت های مختلف آش نذری درست کنیم

در ابتدای کار تعداد همسایه های که تو این کار شرکت داشتند کم بود ولی رفته رفته تعدادشون بیشتر شد و ندا به کوچه های مجاور هم الحمدالله رسید

و هر کس به فراخور حال خودش تو این کار شرکت میکنه

دیروز با همسایه های محترمه تصمیم گرفتیم که به مناسبت شب رحلت آقا رسول الله و شهادت امام حسن مجتبی آش شعله زرد درست کنیم

اتفاقا در منزل همسایه بزرگواری به همین مناسبت مراسمی برپا بود 

ما هم  بعد از درست کردن آش شعله زرد با آن از مهمانها پذیرایی کردیم

واقعا خوشحالم که خدا چنین همسایه های نازنینی رو نصیبم کرده

انشالله نذر همشون مورد قبول حق 

این هم آش شعله زرد همسایه های محترمه


  

نظرات 7 + ارسال نظر
Mr PACT جمعه 22 دی‌ماه سال 1391 ساعت 12:17 ق.ظ http://misaghetanha.blogsky.com

انشالله خدا قبول کنه...

انشالله
ممنون گلم

سلامعلی ابن علی جمعه 22 دی‌ماه سال 1391 ساعت 10:33 ق.ظ

سلام فاطمه خانم.
تسلیت میگم این ایام را.
ماکه همسایه هامون........
منم شعله زدمیخام!! چه خوب هم شده!

سلام علی آقا
ممنون
همسایه های ما رو خدا انشالله از خطرات دنیوی و اخروی حفظ کنه
ایکاش قزوین بودی برات یه کاسه بزرگ شعله زرد میاوردم
واقعا خوشمزه شده بود جات خالی

علی جمعه 22 دی‌ماه سال 1391 ساعت 01:58 ب.ظ http://saba1359.blogsky.com/

سلام دوست عزیز
امیدوارم که تمام نذوراتتون مقبول درگاه حق قرار بگیره...
قدر این همسایه ها را بدونید...اینطور مردمی کم پیدا میشن...
شاد باشی و سلامت

سلام دوست گرامی
ممنون انشالله نذر همه مورد قبول حق قرار بگیره
من ممنون همگیشون هستم
شما هم موفق باشید

امین جمعه 22 دی‌ماه سال 1391 ساعت 06:14 ب.ظ http://robefarda.blogsky.com/

خیلی نامردی.میخاممممممممممم
اووف میبینمش یه جوری میشم

شرمنده آقا امین
حیف که ساری فاصله اش تا قزوین زیاده و گرنه براتون می فرستادم

صدف جمعه 22 دی‌ماه سال 1391 ساعت 07:08 ب.ظ http://sadaf-2668.blogsky.com

نذرتون قبول.
التماس دعا

ممنون گلم
محتاجیم به دعا

علی شنبه 23 دی‌ماه سال 1391 ساعت 10:21 ق.ظ http://rendanemoghan.blogsky.com

سلام فاطمه خانم .
مرسسی ازلطفت.قبول باشه.
قوربون امام حسن ع بشم که چقدکریمه...
یه چی بگم باورت بشه,صبح ک نظرگذاشتم گفتم منم شعله زرد میخام, نیم ساعت بعدش زنگ خونمون را زدن ,گفتم کیه,گفت بیا دم در رفتم یه مردی بود با یه دخترخانم کوچولوی دوسه ساله,شعله زرد آورده بودن,اشکم میخاس دربیاد,اصلن ازمحله ما نبود, یک ظرف برداشتم گفتش نه,شما 4تا بایدبرداری!اصرارکرد منم برداشتم!!
کریمی حسن(ع) هنوزم ادامه داره..
یه اتفاق جالبتره اینم از امام حسن ع برام رخ داده ک بعدیادم بیارید میگم.خیلی حررف زدم!!!نع?!
التماس دعا

سلام علی آقا
وقتی مطبتو خوندم اشک تو چشام جمع شد
خوشبحالت پسر گلم دل خیلی مهربونی داری
خدا کنه زودتر بیای و خبر بعدی رو هم بگی منتظرت هستم
محتاجیم به دعا

علی شنبه 23 دی‌ماه سال 1391 ساعت 11:44 ب.ظ http://rendanemoghan.blogsky.com

سلام.
حال شما?
یه خاطر دیگه م مال دوسال پیش همون روزشهادت امام حسن ع یعنی شب شهادتش...
مادرم با زن دایی و داییم میرفتن هییت, منم ک درس داشتم نمیتونسم برم!
مادرم اصرارمیکرد منم برم...
منم گفتم نمیتونم و... خلاصه وقتی میخاسن برن مادرم گفت ببین ما برات نذری نمیاریما!! منم گفتم امام حسن ع کریمه برامنم نذری میفرسه خودش!بخدا...
مادرم ک اومد اشک توچشمش جمع شده بود!!میگفت وقتی داشتیم میومدیم بیرون اون آقایی ک غذای نذری را پخش میکرد یه آقای دیگه ای اومد بهش گفت به این خانم دوتا غذا بده...
مامانم هاج و واج مونده بود..
الانم هروقت یادش میافتم......
ولی حیف ک پیرو خوبی نبودم براشون....
التماس دعا...

سلام
ممنون
خیلی کریمه آقا امام حسن مجتبی (ع)
برای من هم اتفاقی افتاده بود متوسل شدم به آقا خیلی زود اون چیزی که خیر بود اتفاق افتاد
من مطمئنم شما ارادت خاصی به اهل بیت داری قدر خودتون رو بدونید علی آقا
خوشبحالتون برای من هم دعا کنید

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد