ندای سحر

ندای سحر بازتابیست از درون من

ندای سحر

ندای سحر بازتابیست از درون من

قصر خنده های تو و چشمان من

با خنده هایت قصرت را آذین بسته ای

تا دیده نشود غصه های درونت

اما غصه ها آنقدر شیطنت کرده اند

تا توانستند روزنه هایی به بیرون باز کنند

چشمان من آن روزنه های کوچک را از پشت لبخند زیبایت دیدند

چشمانم دیدند غصه ی بزرگی را که مانند هیولایی وحشتناک

از درون در حال نابودی توست

اما تو هنوز در تلاشی که با لبخند بپوشانی آن روزنه های کوچک را

ولی غصه ها باز هم شیطنت می کنند

از پس آن قصر زیبای خنده هایت....

نظرات 2 + ارسال نظر
Mr PACT دوشنبه 27 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 11:14 ب.ظ http://misaghetanha.blogsky.com

خیلی شعر زیبا و با واقعیت منطبق...

این یه دل نوشته بود که برای یکی از دوستام نوشتم
خدا کنه بیاد بخونه

علی رضا سه‌شنبه 28 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 07:14 ق.ظ http://beesee.blogsky.com/

من دعا لاخیه بظهر الغیب

نودی من العرش :

و لک مئه الف ضعف

هر کس پشت سر برادرش برای او دعا کند

از عرش به او ندا اید :

صد هزار برابرش از ان تو باشد

امام کاظم علیه السلام

الکافی

جلد 4

صفحه508


نوشته های شما همیشه باعث آرامش من است
ممنون از حضورتون

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد