ندای سحر

ندای سحر بازتابیست از درون من

ندای سحر

ندای سحر بازتابیست از درون من

باز باران با ترانه....

باز باران با ترانه 
با گوهرهای فراوان
 می خورد بر بام خانه....
یادش بخیر وقتی که بچه بودم 
یه روزخانم معلممون گفت برای هفته بعد این شعر رو از حفظ بخونید
من برای اینکه بهتر یاد بگیرم 
کتابمو بردم تو حیاط و زیر نم نم بارون خوندم 
باز باران با ترانه ...
حالا هروقت بارون میاد یاد اون روز می افتم


نظرات 2 + ارسال نظر
دریا پنج‌شنبه 25 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 12:27 ق.ظ http://azjensebaran.blogsky.com

سلام
چقدر زیبا و پر احساس
خاطره ی جالب و زیبایی بود
موفق باشید

سلام دریا جون
ممنون شما لطف دارید

هستی جمعه 26 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 07:44 ب.ظ http://parvanegi.blogsky.com/

منم این شعر رو خیلی دوست دارم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد