خورشید دامن چیندار طلایی رنگ خود را جمع کرد
و آنچنان سریع خود را از نظرم دور کرد که گویا هرگز نبوده
ولی من هنوز چشم به جاده دارم
در این تاریکی شب.....
هر چند عقلم به من میگوید باید صبر کنی تا فردا
ولی با دل شیدایم چه کنم............هنوز منتظراست
کامنت شما باعث شد که امروز کلی مطلب زیبا و پرمحتوا در این وبلاگ بخونم و این زمان صرف شده برای من واقعا دلنشین بودسپاس....
ممنون از حضور سبزتان دوست عزیز
در زندگی لحظاتی است که تن به هر حالت باشد جان در سجود است.
ممنون که بهم سر زدیراستش اومدم امروز یه پست بذارم حوصله نداشتم حالم خیلی گرفته بود مجبور شدم اونو بنویسم
خواهش میکنم قابلی نداشتامیدوارم همیشه شاد و سرحال باشید
سلام عالی بود
سلام آقا رسول چه عجب !!!!راه گم کردی همشهری
کامنت شما باعث شد که امروز کلی مطلب زیبا و پرمحتوا در این وبلاگ بخونم و این زمان صرف شده برای من واقعا دلنشین بود
سپاس....
ممنون از حضور سبزتان دوست عزیز
در زندگی لحظاتی است که تن به هر حالت باشد جان در سجود است.
ممنون که بهم سر زدی
راستش اومدم امروز یه پست بذارم حوصله نداشتم حالم خیلی گرفته بود مجبور شدم اونو بنویسم
خواهش میکنم قابلی نداشت
امیدوارم همیشه شاد و سرحال باشید
سلام عالی بود
سلام آقا رسول چه عجب !!!!
راه گم کردی همشهری