ندای سحر

ندای سحر بازتابیست از درون من

ندای سحر

ندای سحر بازتابیست از درون من

شاید فردا

خورشید دامن چیندار طلایی رنگ خود را جمع کرد

و آنچنان سریع خود را از نظرم دور کرد که گویا هرگز نبوده 

ولی من هنوز چشم به جاده دارم

در این تاریکی شب.....

هر چند عقلم به من میگوید باید صبر کنی تا فردا

ولی با دل شیدایم چه کنم............هنوز منتظراست

نظرات 4 + ارسال نظر
رویا دوشنبه 8 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 11:56 ق.ظ http://crazyeyes.blogsky.com

کامنت شما باعث شد که امروز کلی مطلب زیبا و پرمحتوا در این وبلاگ بخونم و این زمان صرف شده برای من واقعا دلنشین بود
سپاس....

ممنون از حضور سبزتان دوست عزیز

مرتضی دوشنبه 8 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 03:33 ب.ظ http://lovedesign.blogsky.com/

در زندگی لحظاتی است که تن به هر حالت باشد جان در سجود است.

مرتضی دوشنبه 8 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 09:18 ب.ظ http://lovedesign.blogsky.com/

ممنون که بهم سر زدی
راستش اومدم امروز یه پست بذارم حوصله نداشتم حالم خیلی گرفته بود مجبور شدم اونو بنویسم

خواهش میکنم قابلی نداشت
امیدوارم همیشه شاد و سرحال باشید

رسول سه‌شنبه 9 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 12:43 ب.ظ http://rasulahadi.blogfa.com/

سلام عالی بود

سلام آقا رسول چه عجب !!!!
راه گم کردی همشهری

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد