ندای سحر

ندای سحر بازتابیست از درون من

ندای سحر

ندای سحر بازتابیست از درون من

ابن ملجم را بگو زحمت مکش

من ز شمشیرش ندارم واهمه 

چون دلم تنگست بهر فاظمه

سیلی آن روزی که زهراخورده بود

درهمان ساعت علی هم مرده بود

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد