ندای سحر

ندای سحر بازتابیست از درون من

ندای سحر

ندای سحر بازتابیست از درون من

اندر حکایت من و خالق

تابحال تشنه ای رو دیدی که در پی آبه و عطش امانشو بریده وقتی به آب میرسه بهش میگن فرصت کوتاهه اون دست پاچه میشه و نمیدونه چطوری باید از سرچشمه حیات سیراب بشه و شاید همین دستپاچگی باعث بشه سیراب نشه عطش تا فرصت دوباره که به آب می رسه همراهش باشه

این حکایت امروز منه حکایت فاطمه است حکایت  کسی که از بچگی به عشق رسیدن به آب داره زندگی میکنه و امروز بعد سالها به سرچشمه حیات رسید ولی خیلی کم بود و عطش هنوز هم ادامه داره 

خدایا کمکم کن که حرمت این زلالی تا وقتی زمینی هستم همراهم باشه مبادا بلغزه پای من و دور بشم از سرچشمه هستی

خدایا میدونم من لایق این محبت نبودم من کجا و ذکر یا حسین کجا من کجا و غریبی اهل بیت کجا من کجا و یوسف الزهرا کجا 

 به کدامین دعا در پنج شنبه 7 ماه صفر در جمع کوچک دوستانه ما مجلس بی ریای برگزار شد و لحظه ای دل آرام گرفت در جوار اهل بیت 

میدانم لایق این همه محبت نبودم ولی خدایا به رسم ادب به اندازه تمام سلولهای بدنم و به اندازه تمام قطره های آبی که در کل کره زمین وجود دارد از تو ممنونم  خدایا تو خود میدانی چه حسی داشتم تو را به آبرو دارن درگاهت قسم بین من و اهل بیت مگذار جدایی بیفتد 

و باز هم چون امروزی را نصیب من و خاندانم بگردان 

خدایا لذتی را که امروز نصیبم کردی با دنیایی معاوضه نخواهم کرد ممنونم 

نظرات 1 + ارسال نظر
صدف جمعه 29 آبان‌ماه سال 1394 ساعت 12:51 ب.ظ

خوش بحالتون بخاطر این همه احساس پاک
غبطه میخورم به این حال خوبتون.
منم اگه قابل هستم از دعاهاتون فراموش نکنید .

قربونت برم دختر گلم
فدات بشم دعا کنید این حس پاک همیشگی بشه
الهی که عاقبت بخیر بشی نازنینم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد