هروقت ابرهای تیره در آسمون زندگیم ظاهر میشن.....
و آسمون دلم رو تیره و تار میکنند.....
به یاد قصه اون گنجشکی می افتم که با زحمت زیاد لانه ی برای خودش درست کرده بود.
یک روز طوفان وحشتناکی میاد و لانه ی گنجشک بینوا رو خراب میکنه....
گنجشک به خدا شکایت میکنه و میگه خدایا لانه من کجای دنیای تو رو تنگ کرده بود که خرابش کردی......
ندیدی برای درست کردنش چقدر زحمت کشیده بودم....
خدا بهش میگه همی اینها رو میدونم.......
گنجشک تعجب میکنه میگه میدونستی و خرابش کردی.....
خدا میگه تو در لانه خودت در حال استراحت بودی ، ماری قصد جون تو رو کرده بود...........
طوفان رو فرستادم که لانه تو رو خراب کنه تا تو زنده بمونی.........
حالا خدا جونم باشرایط پیش آمده و اومدن ابرهای تیره درآسمون زندگیم ..........
حتما خیری در راه است ولی من هنوز نمیدانم.....
خدایا زبان به شکوه و گلایه برنمیدارم فقط یه کلمه..........
الحمد لله رب العالمین
خدایا راضیم به رضای تو
انشاالله خیلی زود ابرای تیره از آسمون زندگیتون برن کنار
و روزهای آفتابی و شادی داشته باشین
ممنون عزیزم
ابرهای تیره موندی نیستن
درسته خدا همیشه بهترینارو برای آدم میخاد ولی ما درک نمیکنم یه آیه ای از قرآن هست که میگه بندگان اکثر اوقات از من چیزی را میخواهند که خیرشان درآن نیست و چیزی را میخواهند از خودشان دور کنند که صلاح و خیرشان در آن است. همیشه از خدا میخام همون چیزی رو بهم بده که خیرم در اون است. انی توکلت علی الله حسبنا الله و نعم الوکیل
امیدوارم مشکلتون حل بشه...
ممنون عزیزم اوضاع انشالله بهتر میشه
الحمدالله