عشق را در چشمان تو معنا کردم و دیگر هیچ
مهر را از دستان تو آموختم و دیگر هیچ
وجودم گرمای تو را میخواهد
در آغوش تو من گرما گرفتم و دیگر هیچ
روزگاری در پی عشق بودم و اکنون
در کنار تو من آرام گرفتم و دیگر هیچ
آرام جانم امروز
دلم این شعر را برای تو میگوید و دیگر هیچ
(فاطمه )
سلام
کار ما نیست شناسایی "راز" گل سرخ ،
کار ما شاید این است
که در "افسون" گل سرخ شناور باشیم.
پشت دانایی اردو بزنیم.
دست در جذبه یک برگ بشوییم و سر خوان برویم.
صبح ها وقتی خورشید ، در می آید متولد بشویم.
هیجان ها را پرواز دهیم.
روی ادراک فضا ، رنگ ، صدا ، پنجره گل نم بزنیم.
آسمان را بنشانیم میان دو هجای "هستی".
ریه را از ابدیت پر و خالی بکنیم.
بار دانش را از دوش پرستو به زمین بگذاریم.
نام را باز ستانیم از ابر،
از چنار، از پشه، از تابستان.
روی پای تر باران به بلندی محبت برویم.
در به روی بشر و نور و گیاه و حشره باز کنیم.
(سهراب)
سلام امیر اقا
ممنون از شعر زیبای سهراب
بسیار هم زیبا
آخی ... بادکنک صورتیه رو !
ممنون عزیزم

خوشگلن و عاشق
ســــــــلامممممممممممم فاطمه خانم گل
حال شما چطوره؟؟
خوبین؟؟
چ خبرا؟
خوش گذشته؟
ما تازه امتحانام تموم شده
سلامممممممممممممممممم علی اقا گل پسر
ممنون
شما خوبی ؟
چه عجب ما شما رو دیدیم در دنیای پهناور نت
جای شما خالی خدا رو شکر خوب بود
با سلامتی
انشالله خبرای خوب در راهه آیا