سلام و باز هم سلام بالاخره یه فرصتی شد تا بنویسم از چند روز گذشته خب حالا باید چی بگم کمی باید هماهنگ کرد ذهن رو با قلم که الان دیگه قلمی در کار نیست بجاش یه صفحه است با چند تا دگمه که با اندکی فشار بروی اونها ثبت میشه و صفحه سفید پر میشه از کلمات
خب از کجا شروع کنم از روز 4شنبه خوبه .فکر کنم خوب باشه روز 4 شنبه قرار بود دخملا شام بیان خونه ما گفتم چه خوبه به مناسبت شب 22 بهمن یه کیکی چیزی درست کنم خلاصه تا این فکر بیاد توی ذهنمو فرمان به دستها داده بشه فکر کنم ساعت 3 بعد از ظهر بود کیکی حاضر شد و قبلش هم چندتا ژله آماده کردم غذا هم توی همین گیرو دار داشت آماده میشد دلم میخاست کیکم یه چیز خاص باشه کلی توی نت گشتم تا بالاخره ذهنم فهمید باید چی درست کنه ولی چون برا اولین بار بود این طرح رو میخاستم بزنم یکم دلشوره داشتم ولی به خودم گفتم فاطمه میتونه اون چیزی رو که میخاد درست کنه فقط باید تمرکز داشته باشه و این شد که تا دخملا بیان کیک من هم حاضر شد و من تقریبا 80 درصد از کارم راضی بود برا پله اول خوب بود حالا بریم سراغ عکسا
این عکس کیکم که برا شب 22 بهمن درست کردم وقتی این عکس رو برا پروفایل تلگرامم گذاشتم خیلی از دوستانم فکر کردن عکس یه پرچمه وقتی گفتم کیکیه که خودم درست کردم دوباره رفتن نگاه کنن ببینن راست میگم یا نه بعد گفتن چرا تنها تنها خوردی گفتم ای بابا تنها کجا بود دخملا و دامادها و همسری هم شریک بودن توی خوردنشو اینگونه بود که دست از سر ما برداشتن
و این کیک و ژله هام با هم
و ژله ها به تنهایی
سلام و درود
ممنونم از حضورتون
بازم منتظر حضور سبزتون هستم[گل]
سلام استاد
بروی چشم
وای خدا جون چه باحاله این کیکه

مامان فاطمه ی هنرمند گل کاشتی مثل همیشه
حسابی گل دخملا و دامادها و آقای همسر لذت میبرن از هنرهای شما
ایول
الهی همیشه سایتون رو سر خانواده ی محترم باشه ...
ای جانم بسی ما رو خوشحال کردید با تعریفاتون

کلی ذوق زده شدم فکر کنم برم توی مسابقات بین المللی کیک شرکت کنم
اهل خانواده که کلی حال می کنن با هنر نمایی ما
ممنون عزیزکم
خیلی خوشگل شدن مامان فاطمه دستتون درد نکنه که مارو هم شریک کردین در دیدنشون
قابل شما رو نداشت خانومم
چقدر خوشگله
قابل شما رو نداره خانومی
سلامممم
به به . عالیه
بوی ایران و ایرانی از کیکتون فوران میکنه
خیلی باسلیقه و خوشگله ا
احسنت به این بانوی خلاق و خوش فکر و هنرمند.
نوش جانتون
سلام دخمل خودم

من ایرانیم و کیکم هم ایرانی است و .خواستم یه شعر بگم نشد خخخخخخخخ
ممنون جونم
عاشقانه ترین شعرم را
روزی در آغوش تو خواهم سرود
آنروز که طبیعت
به احترام ما سکوت خواهد کرد
و تو دوستت دارم را
به لهجه ی باران
و عشق را
به زبان بوسه
بر بند ، بند تنم
جاری می کنی
من فریاد زنان این راز را
به جهانیان خواهم گفت :
اگر چشم های تو نبود
تمام شعر های عاشقانه
دروغی بیش نبود ...
عاشق این سبک شعر هستم
ممنون از شما استاد
در فرو بسته ترین دشواری
در گرانبارترین نومیدی،
بارها بر سر خود بانگ زدم:
"هیچت ار نیست مخور خون جگر، دست که هست!"
بیستون را یاد آر، دستهایت را بسپار به کار
کوه را چون پَرِ کاه از سر راه بردار!
وَه چه نیروی شگفت انگیزیست
دستهایی که به هم پیوسته ست...!
سلام و عرض ادب[گل]
سلام استاد
مثل همیشه زیبا بود . ممنون