امروز دخملی میگفت : چند روز پیش تو دانشگاه موقع امتحانه دانشجویان یاد شما افتادم
با تعجب گفتم :یاد من!!!
گفت : بله، آخه یه اتفاقی افتاد که سبب شد یاد شما بیفتم.
گفتم چه اتفاقی؟
گفت: یکی از دانشجوها موقع امتحان گفت : استاد من نمیتونم امتحان بدم.
گفتم : چرا؟
گفت : آخه دستچپم درد میکنه (لازم به ذکر است که دانشجوی مذکور راست دست تشریف داشتن)
گفتم : چه ربطی داره؟!!!
گفت : دست چپم درد میکنه به اعصاب دست راستم فشار میاره
دخملی میگه : خندم گرفته بود و پیش خودم گفتم مامانی من این کلک رو وقتی یه دختربچه کلاس پنجمی بود قبلا اجرا کرده
این ماجرا باعث شده که دخملی من یاد مامانش بیفته
حالا قضیه من یعنی مامان دخملی
وقتی کلاس پنجم ابتدایی بودم بر اثر یک شیطنت بچگانه دست چپم ضرب دید و 2 هفته استفاده از دست چپ ممنوع شد.تا حال دست چپ عزیزم خوب بشه
یک روز خانم معلم کلی تکلیف برای منزل دادند و فرمودند که تا فردا بنویسید و بیاورید .
یکی از تکلیفها نوشتن از روی یکی از درسهای فارسی بود که تو کتاب 5 یا 6 صفحه بود حالا بماند تو دفتر چقدر میشد
من هم حس نوشتن نداشتم
با خودم یک فکر بکر نمودم
فردا خانم معلم به مبصر کلاس گفت: تکلیف بچه ها رو ببین. مبصر هم گفت: چشم
وقتی نوبت دیدن تکلیف من شد، مبصر گفت : فاطمه مشقت کو؟
گفتم نتونستم بنویسم
گفت :چرا؟؟
گفتم آخه دست چپم درد میکرد
اگه با دست راست مینوشتم به دست چپم فشار وارد میشد
بنده خدا هم گفت : راست میگیا
خداییش اون روز فکر نمیکردم که کلک من تو عالم بچگی یکروز تو دانشگاه مورد استفاده دانشجویان محترم قرار بگیره
راستی این روزها هوای قزوین چطوره؟
هوای اینجا خیلی سرده و اصلا از برف خبری نیست
حسابی با حال بود
ممنون
در آرزوی یک نگاه ...!!
تو رهسپار می شوی
به سوی عشق
و من ، کنار گنجره ، در آرزوی یک نگاه
آه می کشم
تو از دیا رمن چه شادمانه کوچ می کنی
و چشم های بی قرار من
به غربت همیشگی
هنوز خیره مانده اند ...
سلام
خاطره ی خیلی قشنگی بود
بازم بیا...
سلام گلم
ممنون
چه جالب!
واقعا شما نمونه اید!
ممنون
تازه فهمیدی جونم
طبّ الأئمّة :
إنَّ رَجُلاً شَکا إلَیه [ أیِ الإمامِ الکاظِمِ علیهالسلام ] إنَّنی فی کَثرَةٍ مِنَ العِیالِ کُلُّهُم مَرضى .
فَقالَ لَهُ موسَى بنُ جَعفَرٍ علیهالسلام : داووهُم بِالصَّدَقَةِ ، فَلَیسَ شَیءٌ أسرَعَ إجابَةً مِنَ الصَّدَقَةِ ، ولا أجدى مَنفَعَةً عَلَى المَریضِ مِنَ الصَّدَقَةِ .
طبّ الأئمّة علیهم السلام
: مردى به امام کاظم علیه السلام از این نالید که: نانخور زیادى دارم که همه نیز بیمارند .
امام کاظم علیه السلام به او فرمود : «آنان را با صدقه درمان کنید ؛ زیرا هیچ چیز به اندازه صدقه به اجابت ، نزدیک نیست و بیش از صدقه براى بیمار ، منفعت در پى نمىآورد ».
طبّ الأئمّة لابنی بسطام ، صفحه 123 ، بحارالأنوار ، جلد 62 ، صفحه 265 ، حدیث 30 دانش نامه احادیث پزشکی : 1 / 174
ممنون دوست گرامی
عجب چه دانشجوهای عجیبی پیدا میشن!
شما هم بچه شیطونی بودیدااا
واقعا عجب
از افتخارات این بنده سراپا تقصیر اینه که هنوز هم شیطون هستم در حد...
سلام فاطمه خانم.
حال شما?
من ک اصلن خوب نیسم....
فردا امتحان دارم خیلیم سخته!!!:'(
امتحانات تموم بشه مزاحم میشم بیشتر
سلام علی آقا
ممنون
انشالله نمره امتحاناتت خوب میشه گلم
اصلا ناراحت نباش
شما مراحم هستید علی آقا
یادم رفت.... التماس دعااااااااا
محتاجیم به دعا گلم
سلام.باز خوبه نگفتید ناخنم یا موهام درد میکنه
سلام
میبینی خدایش در بچگی چقدر نابغه بودم