میخواهد ببارد
دانه دانه یا شرشر
تند و رگباری
با نسیم یا طوفانی
گاه بر پنجره
گاه بر در
گاه بر کوه
گاه بر دشت
این وسط می شود گفت
جانم
گر کشته شود احساس
بارشی هم در کار نیست
(فاطمه )
نگاهش کردم
بارها و بارها نگاهش کردم
ولی انگار
نمیشناختمش
او دور و دورتر میشد
و من باز هم نگاهش کردم
خوب که دور شد
باورم شد
که نیمی از قلب من رفت
( فاطمه )