ندای سحر

ندای سحر بازتابیست از درون من

ندای سحر

ندای سحر بازتابیست از درون من

سالروز شهادت مظلومانه امام جعفر صادق علیه السلام تسلیت باد

بغضهایم کجا دخیل شوند

پس ضریحت کجاست آقاجان

روضه خوان ها چرا نمی خوانند

گریه ها بی صداست آقاجان


نهم شهریور روز شهر من قزوین با تمدنی به قدمت زندگی


شاه تهماسب اول ، قـزویـن را به عنوان پایتخت برگزید. 
شاه تهماسب صفوی به سال ۹۵۳ ه.ق به علت نزدیکی تبریز به مرز های عثمانی و آسیب پذیر بودن این شهر و نیز دور بودن از خراسان و هجوم مداوم ازبکان به این شهر پایتخت را به قزوین انتقال داد. که این پایتختی تا سال ۱۰۰۶ ه.ق ( به مدت نیم قرن ) ادامه داشت .

تحولات شهر قزوین پس از پایتختی: 

شاه تهماسب پس از انتقال پایتخت به قزوین دستور ساخت باغ بزرگی را در مرکز شهر قزوین داد . که عبدی بیگ شیرازی مراحل ساخت این باغ را در مقدمه روضةالصفات اینگونه توصیف می کند .
خسرو والاگهر دین پناه 
خطه قزوین چو شدش تختگاه
رونق این خطه به حسب مراد 
گشت به یمین قدم شه زیاد
خاست نوای فرح از خانه ها 
یافت عمارت همه ویرانه ها
ابر کرم خاست ز هر سوی او 
آب فزون گشت به هر جوی او
کشت وی از خاک برآورد سر 
خشتش از افلاک بر آورد سر
شاه در آن خطه همچون بهشت 
ساخت عمارات بهشتی سرشت
هر که نشان جست ز تاریخ آن 
داد به گلزار بهشتش نشان

لازم به توضیح است که عبارت ( گلزار بهشتش )به حساب ابجد عدد ۹۶۷ را نشان می دهد که این عدد تاریخ اتمام ساخت باغ ها و عمارت ها بوده است .


با آغاز دوره صفوی و استقرار آنها در مرزهای کهن با مرکزیت نواحی شمال و غرب ایران و اعلام حکومت شیعی، باب جدیدی را برای گسترش همه جانبه شهر قزوین فراهم آورد که آثار مکتوب مورخان و سیاحان و یادمان های تاریخی _فرهنگی، نمایانگر این گسترش است.
تغییرات سیاسی و جابه جایی پایتخت از قزوین به اصفهان که با تحولات در جنوب ایران با حضور دولت های اروپایی همراه بود، نتوانست اهمیت کلیدی منطقه قزوین را در پیوند غرب به شرق ایران با دولت های همسایه در مرزهای شمال و غرب ایران کمرنگ کند.

تحولات کالبدی - فضایی شهر قزوین به هنگام پایتختی: 

یکی از دوران های طلایی تاریخ قزوین، انتخاب این شهر به عنوان پایتخت حاکمیت شیعی صفوی است. با استقرار دولت شیعی صفوی در قرن دهم هجری، عصر جدیدی در تاریخ ایران آغاز شد و از این زمان قزوین به محل تجمع دولتمردان، علما و اندیشمندان و صاحبان حرفه و فن و هنر تبدیل شد. حکومت صفوی با تکیه بر مفاهیم عرفانی از سویی و تعابیر و تفسیر شریعت از نظرگاه مذهب شیعه از دیگر سو، موفق شد تا پایگاه اجتماعی بسیارگسترده ای در خطه ای بس وسیع به دست آورد.





مرخصی اجباری برای پای راست

خیلی ساده اتفاق افتاد 

زمین صاف پیاده رو و یه پیچ خوردگی پا که ممکنه هر چند روزی یکبار برای همی ما اتفاق بیفته و خیلی زود به خودی خود خوب بشه 

ولی این دفعه ظاهرا یکم قضیه فرق میکرد چون این پیچ خوردگی  فراتر از بقیه پیچ خوردگیها بود چون دردش یه کوچولو که چه عرض کنم یکم بیشتر از یه کوچولو بود

وقتی دکتر پای پیچ خورده رو دید فرمودند زود یه عکس خوشگل از این پای نازنین بگیرید تا مشخص بشه شکستگی در کار نباشه که خدا رو شکر از این لحاظ سالم بود ولی بدلیل متورم شدن مچ پا دکتر گرامی پیشنهاد دادند که دکتر ارتوپد هم نگاهی به پای مجروح داشته باشند

دیدن دکتر ارتوپد همان و به مرخصی رفتن پای این جناب و یه گچ کاری درست و حسابی روی مچ پا هم همان

خلاصه فعلا سه هفته مچ پای راست اینجانب تشریف بردن با سلامتی به مرخصی و رفیق گرمابه و گلستان خود یعنی پای چپ رو با دوست جدیدی به نه عصا که به عنوان جایگزین معرفی شده نتها گذاشتن

خلاصه اینکه باید دید در این سه هفته چه روی میدهد بین پای چپ و جناب عصا که بلااجبار جایگزین پای راست شده اند

ما که دعا میکنیم فعلا دوستان خوبی باشند با هم تا جناب پای راست از مرخص برگردن

و خدا رو هم شاکریم که اتفاق بدتری برای جناب پای نازنین بوجود نیامد

و این بود ماجرای این چند روز ما که نتونستیم قدری به نت و وب دوستانمان سری بزنیم 

امید داریم که پای نازنین برایمان مشکلی ایجاد نکند و ما همچنان بتوانیم گشتی در نت داشته باشیم

ولی از شما چه پنهان حال که این پای محترمه در مرخصی هستن کمی لوس شده اند و نمیشود بروی زمینشان گذاشت و مثل یه مهمان عزیز و والا مقام باید بروی صندلی قرار بگیرند و با عزت و احترام با او رفتار نمایم 

ولی در هر حال ما برای همی آنهای که پایشان چون من در گچ مهمان می باشد آرزو داریم و عاجزانه از خدا میخواهیم هر چه زودتر پایشان با گچ خداحافظی نماید و صحیح و سالم به آغوش خانواده باز گردد

و در اینجا از دخملهای گلم و آقای همسر گرامی که علاوه بر کارهای روزمره خود وظایف سنگین اینجانب را بر عهده گرفته اند کمال تشکر را دارم و از خدا میخواهم همیشه سالم و تندرست باشن و خدا خیر دنیا و آخرت نصیبشان نماید



دلم شکسته دلم را نمی خری آقا؟

دلم شکسته ، دلم را نمی خری آقا ؟
مرا به صحن بهشتت نمی بری آقا ؟

اگر چه غرق گناهم ولی خبر دارم
تو آبروی کسی را نمی بری آقا

چقدر خوبی و دل رحم و مهربان ، عاشق
و در دقایق عمرم شناوری آقا


همیشه از حرمت بوی مهر می آید
شبیه باغ پر از گل معطری آقا


                                               (السلام علیک یا علی ابن موسی الرضا)


نی نی های خوشمل

ای جان چقدر نی نی