امروز صبح که از پنجره اتاق به بیرون نگاه کردم هوا ابری بود و بارون خوشگلی هم در حال باریدن
یه دفعه چشمم به چنار توی کوچه خورد که زیر بارون خیس شده بود و همی برگهاشو به باد سپرده بود ولی یه دونه برگ روی بلندترین شاخه هنوز جا خوش کرده بود به دخمکم گفتم زود دروبینتو بیار و از این برگ به جا مانده از فصل بهار یه عکس خوشمل بگیر
وقتی دخملکم دوربین به دست اومد و برام از درخت و تنها برگ به جا مونده عکس گرفت چشمم به گنجشکک کوچولویی خورد که کنار برگ تنها روی آخرین شاخه چنار نشسته بود انگار داشت برای برگ نجوا می کرد
انگار گنجشکک اشی مشی به برگ تنها می گفت :
برگ جانم یادت هست
فصل بهار و سرسبزی
کنار دوستان و آشنایان
روزهای گرم تابستان
خنده های کودکانه
رقص شاد ستاره ها
در شبهای پر ستاره
هوای گرم تابستان
ولی حالا خبر از سرما و باران است
که می گوید از پاییز و بعدش هم زمستان
فصل سرد و پر بارش
برف و یخبندان
ولی برگ جانم
چه تابستان باشد و یا شاید زمستان
هر کدام زیباین زیبا
چون تابلوی که نقش بسته
بر روی بوم نقاشان
تو نیز شاد باش برگ جانم
هر چند که روز دیگر
جدا از شاخه گردی
ولی با شکلی زیباتر
در فصل رویش
دوباره بر روی شاخه باز گردی
(فاطمه)
سلام آجی...
احساسات شما بسیار زیبا و دوست داشتنیه فکر کنم تویه این هوای بارونی کلی ذوق کنید...
شاد باشی و سلامت
سلام برادر گرامی
ممنون از لطفتون
هوای بارانی و حس شعر گفتن ، خیلی زیباست
پاینده باشید
سلام
حال شما؟
بسی زیبا فاطمه خانم
از عکاس هم تشکر کنین
سلام بر گل پسر من
ممنون
مرسی
چشم بهشون ابلاغ میشه حتما
تشریف بیارین پیش ما
بروی چشم گلم
آخی چه اتفاق جالبی..
چقدر توجه
ممنون
یه دفعه چشمم خورد به درخت و بقیه ماجرا
فاطمه خانومه دیگه
سلام
توجه کردی انگار برگ هم رو با آسمان دارد و دستانش را رو به خدا گرفته. انگار گنجشک هم به موسیقی آخرین زمزمه های او گوش میدهد
سلام امیر آقا
ماشالله به این چشمان تیزبین و نکته سنجتون
احسنت
سلام زیبا بود . مرسی .
سلام دوست گرامی
ممنون
سلام
ممنون از لطف و مهربانی شما.
انشالله که داغ نبینی و همیشه زنده و سلامت باشی
سلام امیر آقا
انشالله آخرین غمتون باشه
خدا رحمت کنه پدر بزرگ عزیزتون رو