ندای سحر

ندای سحر بازتابیست از درون من

ندای سحر

ندای سحر بازتابیست از درون من

نامه

یادش بخیر وقتی آن هنگام که از من دور بودی بهترین راه ارتباطی من و تو نامه بود

من همیشه ساکت گوشه ای مینشستم و با خطی خوش برایت چند سطری مینگاشتم بر صفحه سپید کاغذ

بعد سلام همیشه می نوشتم اگر از احولات اینجانب خواسته باشی ملالی نیست جز دوری شما

اما حالا چه پیشرفتی کرده این تکنولوژی 

دیگر در دست هر بچه کوچولوی موبایل (عزیزم فارسی را پاس بدار) با پاس داشتن فارسی باید به این وسیله بگویم تلفن همراه

بله در دست هر فسقل بچه ای همراهی است که دیگر با بودنش کسی حتی فسقل بچه ها هم تنها نیستند و ارتباط با شخص غایب که فرسنگها از ما دور است در صدم ثانیه برقرار میشود

دیگر در این اوضاع چه نیازی به نامه است

ولی راستش را بخواهی هنوز هم دلم گاهی هوای آن دوران را دارد آن نامه ها 

یادت هست وقتی برایت نامه مینوشتم گاهی عکس گلی را در گوشه کاغذ برایت نقاشی میکردم و گاهی هم عکس چشمی که به دور دستها خیره شده

چقدر معنا داشت همین نقاشیها 

با همی پیشرفتها هنوز هم میگویم آن نامه ها در خودت صمیمیتی داشت که امروز کمتر میتوان آن را در ایمیل و یا اس ام اس یا همان پیامک مشاهده کرد

عزیزم بیا به یاد گذشته گاهی برای همدیگر نامه بنویسیم دیدن دستخط تو برایم هنوز هم باعث آرامش است


عید مبعث مبارک باد

گر فکر رهایی ز غم و راه نجاتی

در این شب پر فیض تو خواهی ثمراتی

باید که به کوری دو چشمان حسودان


بر احمد و آلش بفرستی صلواتی

امدادی برسان جناب تعمیرکار کوچولو

کوچولوی تعمیرکار میشه یه خواهشی ازتون داشته باشم
هروقت کار تعمیر ماشینت به اتمام رسید تشریف بیار وبلاگ من چون این کلبه کوچک هم نیاز به تعمیرات اساسی داره
فکر کنم تا بخوام به محیط اینجا عادت کنم و آشنا بشم یه مدت طول بکشه
چون دیدم شما دست به آچار هستید گفتم بیای یه دست برسونی ما رو با این محیط جدید آشنا کنی
اگه جای هم نیاز به تعمیر داشت دست شما رو میبوسه
قبلا از همکاریتون ممنون کوچولوی تعمیر کار
نویسنده وبلاگ ندای سحر (فاطمه خانم)

اون بالای پله !!!

به نظر شما اگه از این پله های خوشگل بریم بالا به کجا میرسیم و یا چه کسی بالای پله ها منتظر ماست؟؟؟؟