ندای سحر

ندای سحر بازتابیست از درون من

ندای سحر

ندای سحر بازتابیست از درون من

نکته های کوچولو ولی مهم

شاید دیگران خوبی های تو را فراموش کنند ، 

اما تو خوب بودن را فراموش نکن ...


نامه مامانی به دخملش

امروز بدجوری دلم خواست چند سطری برات بنویسم . شاید اسمشو بزاریم نامه های یه مادر به دخمل نازش که یه روزی نی نی کوچولو بوده و حالا برای خودش خانمی شده هزار ماشالله

عزیز دلم وقتی به قد و بالات نگاه میکنم میگم جدی جدی این همون دخمل کوچولوی منه که حالا برا خودش خانمی شده 

یادمه وقتی برا اولین بار بغلت کردم و صورت نازتو غرق بوسه کرده با خودم گفتم خدایا این کوچولو کی بزرگ میشه و حالا میبینم که چه زود گذشت

میوه دلم زندگیه دیگه سرعتش از سرت نور هم بالاتره . مطمئنم اگه زندگی با نور مسابقه دو بده حتما زندگی برنده میشه

گلم من وقتی میبینم بعضیها برای بچه هاشون که دنیا نیومدن تو وبشون نامه مینویسن و خیلی خودشون رو مشتاق اومدن نی نی کوچولوشون نشون میدن که مطمئنم همونجوریه که نوشتن با خودم گفتم چرا یه مادر وقتی فرزندش میوه دلش بزرگ شده نباید نامه ای براش بنویسه و از احساساتش بگه

دخملی جون حالا که به این سطر نامه رسیدم تازه فهمیدم چرا بدجوری امروز دلم خواست برات نامه بنویسم 

گلم وقتی من کوچیک بودم از اینترنت و ماهواره و خیلی از چیزایی که الان هست خبری نبود

و مطمئنم چند سال دیگه که انشالله دخمل کوچولوی من برای خودش مادر میشه علم انقدر پیشرفت میکنه که بازم وسایل و امکانات جدیدتری میاد و خیلی از وسایل و امکانات الآن قدیمی و بدرد نخور بنظر میرسه شاید بعضی از حسها هم بدرد نخور بنظر بیاد

مثلا وفتی که من بچه بودم خونمون همیشه پر بود از مهمون و یا ما میرفتیم مهمونی ولی حالا آنقدر این رفت و آمدها کم شده که منحصر شده به افراد فامیل و اون هم فامیل درجه یک

هر چی رفت و آمده کم شد مهر و محبتها هم در کنارش سقوط کرد

عزیزم  همیشه این رو بدون که انسان آنقدر قدرت داره که میتونه کاری رو که بخواد با توکل بخدا انجامش بده

گلم سعی کن با همه مهربون باشی و اگه بخاطر مشغله کاری وقت نکردی به فامیلات سربزنی لااقل با تلفن حالی ازشون بپرسی و در اولین فرصت به سراغشون بری و حضوری از حالشون با خبر بشی که  خدا خیر و برکت رو تو همین رفت و آمدها قرارداده

فدای چشمهای قشنگت بشه مامانی دیگه مزاحمت نمیشم شاید بازم برات نوشتم خدا رو چه دیدی 

امضا ( مادری که عاشق دخملاشه )


گل تاب فشار در و دیوار ندارد

چه می شد گر مرا مادر از آن کوچه نمی بردی
من آن جا را نمی دیدم توهم سیلی نمی خوردی

اگر آنروز همراهم تو را با خود نمی بردم
مرا دیگر نمی دیدی میا ن کوچه می مردم