﹉﹊﹍﹎﹉﹊﹍﹎﹉﹊﹍﹎﹉﹊﹍﹎ تنهـــایـــی همیـــــن اســــت تکــــرار نا منظــــم من بــــی تـــو… بــی آنـــکه بــدانـی برای تو نفـــس میکشـــــم… ﹉﹊﹍﹎﹉﹊﹍﹎﹉﹊﹍﹎﹉﹊﹍﹎
سلام، واقعا هم محشره!!! توروخدا ببین. هردونه یه رنگی اونهم کنار هم !! ولی چه جوری میخوای جواب خدا رو بدی، دهان مارو آب انداختی؟! *** ضمنا - من با اجازه لینکت کردم. اگر دوست داشتی تو هم منو با نام وبم لینک کن.
سلام حسین آقا کار خداست دیگه خیلی خوشحال شدم که دهنتون آب افتاد بروی چشم لینک میشوید
بخشی از نامه نادر ابراهیمی به همسرش ------------------------------
همسفر! در این راه طولانی که ما بیخبریم و چون باد میگذرد بگذار خرده اختلافهایمان با هم باقی بماند خواهش میکنم! مخواه که یکی شویم، مطلقا مخواه که هر چه تو دوست داری، من همان را، به همان شدت دوست داشته باشم و هر چه من دوست دارم، به همان گونه مورد دوست داشتن تو نیز باشد مخواه که هر دو یک آواز را بپسندیم یک ساز را، یک کتاب را، یک طعم را، یک رنگ را و یک شیوه نگاه کردن را مخواه که انتخابمان یکی باشد، سلیقهمان یکی و رویاهامان یکی. همسفر بودن و همهدف بودن، ابدا به معنی شبیه بودن و شبیه شدن نیست. و شبیه شدن دال بر کمال نیست، بلکه دلیل توقف است
عزیز من! دو نفر که عاشقاند و عشق آنها را به وحدتی عاطفی رسانده است، واجب نیست که هر دو صدای کبک، درخت نارون، حجاب برفی قله علم کوه، رنگ سرخ و بشقاب سفالی را دوست داشته باشند. اگر چنین حالتی پیش بیاید، باید گفت که یا عاشق زائد است یا معشوق و یکی کافی است. عشق، از خودخواهیها و خودپرستیها گذشتن است اما، این سخن به معنای تبدیل شدن به دیگری نیست . من از عشق زمینی حرف میزنم که ارزش آن در «حضور» است نه در محو و نابود شدن یکی در دیگری.
عزیز من! اگر زاویه دیدمان نسبت به چیزی یکی نیست، بگذار یکی نباشد . بگذار در عین وحدت مستقل باشیم. بخواه که در عین یکی بودن، یکی نباشیم. بخواه که همدیگر را کامل کنیم نه ناپدید . بگذار صبورانه و مهرمندانه درباب هر چیز که مورد اختلاف ماست، بحث کنیم ،اما نخواهیم که بحث، ما را به نقطه مطلقا واحدی برساند. بحث، باید ما را به ادراک متقابل برساند نه فنای متقابل . اینجا سخن از رابطه عارف با خدای عارف در میان نیست . سخن از ذره ذره واقعیتها و حقیقتهای عینی و جاری زندگی است. بیا بحث کنیم. بیا معلوماتمان را تاخت بزنیم. بیا کلنجار برویم . اما سرانجام نخواهیم که غلبه کنیم. بیا حتی اختلافهای اساسی و اصولی زندگیمان را، در بسیاری زمینهها، تا آنجا که حس میکنیم دوگانگی، شور و حال و زندگی میبخشد نه پژمردگی و افسردگی و مرگ، حفظ کنیم. من و تو حق داریم در برابر هم قدعلم کنیم و حق داریم بسیاری از نظرات و عقاید هم را نپذیریم. بیآنکه قصد تحقیر هم را داشته باشیم . عزیز من! بیا متفاوت باشیم.[گل] [بدرود]
عزیزم بدون اقرار میگم واقعا مطلب آموزنده ایست و قابل استفاده همی زوجها بسیار ممنونم شب خوش
خیلی قشنگ و خوشمزه است...
بفرمایید قابل شما رو نداره
آره وااااااااقعا محشره...
صحیح میفرمایید شازده پسر
﹉﹊﹍﹎﹉﹊﹍﹎﹉﹊﹍﹎﹉﹊﹍﹎
تنهـــایـــی همیـــــن اســــت
تکــــرار نا منظــــم من بــــی تـــو…
بــی آنـــکه بــدانـی برای تو نفـــس میکشـــــم…
﹉﹊﹍﹎﹉﹊﹍﹎﹉﹊﹍﹎﹉﹊﹍﹎
سلام، واقعا هم محشره!!!
توروخدا ببین. هردونه یه رنگی اونهم کنار هم !!
ولی چه جوری میخوای جواب خدا رو بدی، دهان مارو آب انداختی؟!
***
ضمنا - من با اجازه لینکت کردم. اگر دوست داشتی تو هم منو با نام وبم لینک کن.
سلام حسین آقا
کار خداست دیگه
خیلی خوشحال شدم که دهنتون آب افتاد
بروی چشم لینک میشوید
فوق العاده هست
زیباست
تا زمانی که تصمیم نگیرید دنبال رویای خود بروید، هرگز از زندگی لذت نخواهید برد.( بروس ویلکینسون)
روزهایت آفتابی
خوش آمدی عزیزم
ممنون .
سلام دوست عزیز
خلقت خدا دائمی است. .... خداوند از خاک چند هزار رقم رنگ و گل و بلبل در میآورد.
سلام امیر آقا
بسیار زیبا بیان کردید.ممنون
سلام فاطمه خانم گل
نظر لطف شماست و ممنون نگاه پر مهرت
سلام عزیزم
من اون چیزی رو که دیدم گفتم
وبتون خیلی به دل میشینه
موفق باشی گلم
بخشی از نامه نادر ابراهیمی به همسرش
------------------------------
همسفر!
در این راه طولانی که ما بیخبریم
و چون باد میگذرد
بگذار خرده اختلافهایمان با هم باقی بماند
خواهش میکنم! مخواه که یکی شویم، مطلقا
مخواه که هر چه تو دوست داری، من همان را، به همان شدت دوست داشته باشم
و هر چه من دوست دارم، به همان گونه مورد دوست داشتن تو نیز باشد
مخواه که هر دو یک آواز را بپسندیم
یک ساز را، یک کتاب را، یک طعم را، یک رنگ را
و یک شیوه نگاه کردن را
مخواه که انتخابمان یکی باشد، سلیقهمان یکی و رویاهامان یکی.
همسفر بودن و همهدف بودن، ابدا به معنی شبیه بودن و شبیه شدن نیست.
و شبیه شدن دال بر کمال نیست، بلکه دلیل توقف است
عزیز من!
دو نفر که عاشقاند و عشق آنها را به وحدتی عاطفی رسانده است، واجب نیست که هر دو صدای کبک، درخت نارون، حجاب برفی قله علم کوه، رنگ سرخ و بشقاب سفالی را دوست داشته باشند.
اگر چنین حالتی پیش بیاید، باید گفت که یا عاشق زائد است یا معشوق و یکی کافی است.
عشق، از خودخواهیها و خودپرستیها گذشتن است اما، این سخن به معنای تبدیل شدن به دیگری نیست .
من از عشق زمینی حرف میزنم که ارزش آن در «حضور» است نه در محو و نابود شدن یکی در دیگری.
عزیز من!
اگر زاویه دیدمان نسبت به چیزی یکی نیست، بگذار یکی نباشد .
بگذار در عین وحدت مستقل باشیم.
بخواه که در عین یکی بودن، یکی نباشیم.
بخواه که همدیگر را کامل کنیم نه ناپدید .
بگذار صبورانه و مهرمندانه درباب هر چیز که مورد اختلاف ماست، بحث کنیم ،اما نخواهیم که بحث، ما را به نقطه مطلقا واحدی برساند.
بحث، باید ما را به ادراک متقابل برساند نه فنای متقابل .
اینجا سخن از رابطه عارف با خدای عارف در میان نیست .
سخن از ذره ذره واقعیتها و حقیقتهای عینی و جاری زندگی است.
بیا بحث کنیم.
بیا معلوماتمان را تاخت بزنیم.
بیا کلنجار برویم .
اما سرانجام نخواهیم که غلبه کنیم.
بیا حتی اختلافهای اساسی و اصولی زندگیمان را، در بسیاری زمینهها، تا آنجا که حس میکنیم دوگانگی، شور و حال و زندگی میبخشد نه پژمردگی و افسردگی و مرگ، حفظ کنیم.
من و تو حق داریم در برابر هم قدعلم کنیم و حق داریم بسیاری از نظرات و عقاید هم را نپذیریم.
بیآنکه قصد تحقیر هم را داشته باشیم .
عزیز من! بیا متفاوت باشیم.[گل]
[بدرود]
عزیزم بدون اقرار میگم واقعا مطلب آموزنده ایست و قابل استفاده همی زوجها
بسیار ممنونم
شب خوش