ندای سحر

ندای سحر بازتابیست از درون من

ندای سحر

ندای سحر بازتابیست از درون من

بهار عاشق هم میرود

آن روز که می آمدی گفتند: پاییز بهاریست که عاشق شده است...

حال بهار عاشق میرود و جایش را به عروسی سپید پوش میدهد


عاشقانه

دلخوش عشق شما نیستم ای اهل زمین

به خداوند که معشوق من بالایست...


یکی از کارهای بهترین نقاش هستی

می بینی چقدر زیباست

من رو یاد جک و لوبیای سحر آمیز میندازه


کسی که از اول تا آخر با تو همراه است

خدایا در ابتدا تو بودی .....در انتها تو ماندی